Sunday, August 7, 2011

هِی قاصــدك!

هر قاصدک، یک پیامبر است!
فرقی نمیکند
همگی خبر از رفـتـنت ميدهند!

7 comments:

Anonymous said...

بر بوم سياه اين آسمان هر شب، ميكشم نقشي از ما
من و تو
تنهايِ تنهايِ تنها
ميكشم نقشي از يك ديداربه رنگ تحقق رويا
ميكشم نقشي از اغوشت، تنگ...وه
چه عطراگين
از نفسهايت
نفسهايم
ميكشم نقشي از تو زيباترينم
زيباترينم
بر تنت جامه اي از بوسه هايم، بر تنم هر جا ردي از سرانگشتانت
ميكنم بر گوش مرواريد صدايت را، ميبرم هر لحظه چه عاشقوارنامت را
اري، اري......
با تو چه زيبا ميشود
بوم سياه اسمان

Anonymous said...

غمگينم خيلي زياد
احساس ميكنم تو او نيستي. پر از غصه ام. اوي من كجاست چه كسي را در دل دارد!؟

Unknown said...

زيب!

Anonymous said...

كمي عاشقانه تر بيدارم كن، كمي اشنا تر شو!!!! نياز به مرحم دارم!

Anonymous said...

راستي كمتر اينجا مينويسي ! بيشتر فيس بوك؟ علت منم؟

Unknown said...

علت فقط اميد است
اميدی برای گرفتن دست هايش

Anonymous said...

از اميدت به ديگري نوشتي و مرا نا اميد كردي.... گفتم او مرا اينقدردوست ندارد! ميدانستم برايش بي ارزشم! اي كاش مي مردم