به اميد ان نفس ميكشم كه شايد روزي باز دستهايم را در دست گرفت و برق عشق در چشمانش نمايان شد، و اين به قيمت تمام زندگيم است به قيمت لبخندهايي كه از دست دادم .... به قيمت نابودي زندگي ديگريست ، انكه لبهايم را از او دريغ ميكنم، انكه پا به پاي گريه هايم ايستاده، نمي دانم ايا بايد اين تنها ارزوي زندگيم را .... عشقم را.... تعويض كنم با لبخند يك كودك؟ با حس مادر شدن؟؟؟؟؟
نميدانم او كيست ولي خوب ميدانم آب رفته يا به جوي برنميگرده يا فقط يه شاخه اي از اون برميگرده كه همون بهتر كه براي هميشه بره زنده كردن يه رابطه از دست رفته بدترين كار ممكنه!
4 comments:
كاش مي دانست در ان عصبانيت عشقي بود يا كه سراسر نفرت بود ؟ نفرت تو به من...
به اميد ان نفس ميكشم كه شايد روزي باز دستهايم را در دست گرفت و برق عشق در چشمانش نمايان شد، و اين به قيمت تمام زندگيم است به قيمت لبخندهايي كه از دست دادم .... به قيمت نابودي زندگي ديگريست ، انكه لبهايم را از او دريغ ميكنم، انكه پا به پاي گريه هايم ايستاده، نمي دانم ايا بايد اين تنها ارزوي زندگيم را .... عشقم را.... تعويض كنم با لبخند يك كودك؟ با حس مادر شدن؟؟؟؟؟
شايد بخاطر ديگري بايد از با ارزش ترينم، ارزويم، عشقم بگذرم؟ تو بگو چه كنم؟؟؟؟؟؟
نميدانم او كيست
ولي خوب ميدانم آب رفته يا به جوي برنميگرده يا فقط يه شاخه اي از اون برميگرده كه همون بهتر كه براي هميشه بره
زنده كردن يه رابطه از دست رفته بدترين كار ممكنه!
Post a Comment