دل نوشــته های عاشــقی بی معشـوق
Sunday, March 16, 2014
مات
روی صندلی های چوبی کافه
به دست هایت خیره میشوم
به چشم هایت
دست هایم را به بغل گرفته ام
مانند مردی که دست هایش را به بغل گرفته است و برای اولین بار به ویرانه های تخت جمشید زل میزند و ماتش برده است و ماتم زده است
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment